بارانباران، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

باران مامان

چارچنگولی

دختر قشنگم ١٥اردیبهشت رفته بودیم مشهد خونه دایی محمد ، اونجا برای اولین بار چهاردست و پا رفتی همه کلی ذوق کردیم  یک کم میرفتی و بعد عقب گرد میکردی خیلی بامزه بود . خونه عمو امید هم رفتیم وقتی آلتین رو دیدی خیلی خوشحال شدی همش میخواستی دستتو بکنی توی چشمش طفلک آلتین از تو میترسیدو فرار میکرد خیلی شیطون بلا شدی عسل قشنگم
24 ارديبهشت 1390

عسل مامانش

سلام نفس مامان ، عشق قشنگم الان چندروزه که بیقراری لثه هات ملتهبه و فکرکنم دندونای بالائیت داره درمیاد دعا میکنم زیاد اذیت نشی قربون دندونات برم فردا میخوایم بریم مشهد پیش دائی محمد وسمانه جون-آلتین جون دخترعمو امید . زیبای مامان دوستت دارم
14 ارديبهشت 1390

دندون

بارانم اولین دندون قشنگ تودر٢٧/١/١٣٩٠صبح روزشنبه وقتی که ١٠ماهه بودی دراومد ازشب تاصبح خیلی بیقراربودی واصلا" نمیخوابیدی عسل مامان دندونت خیلی خوشگل بود
7 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

سلام باران قشنگ مامان توزیباترین هدیه ای هستی که خدای مهربونم در٤/٤/١٣٨٩به من داد.بی نهایت دوستت دارم عزیزم خاطات زیبائی که درکنارت دارم ثبت میکنم تاوقتی بزرگ شدی بخونی وببینی که مامان چقدرعاشقته گل قشنگم
7 ارديبهشت 1390